جدن که آدم بعضی وقتا شگفت زده میشه از این سیستم پیچیده. اینکه چطور فراموش میکنیم. ده دی نود و هفت اینجا پستی زدم که امروز خوندنش ناراحتم نمیکنه. پنج ماه پیش رمزدار بود و الان فکر کردم باید بمونه. برعکس هزار تا پستی که در مورد اون موضوع از وبلاگم پاک کردم. چه پاییز و زمستونی بود. چه بهاریه که داره میگذره. اون موقع به خودم قول دادم زمان درستش میکنه. زمان درستش نکرد. این ساز و کار شگفت انگیز توی سر من - تو سر همه مون - درستش کرد. و من به قولم عمل کردم. اون شب تو دفترچه خاطراتم چندتا قول دیگه هم به خودم دادم ک بهشون عمل نکردم اما به این یکی عمل کردم. من از شیش ماه پیش آگاه ترم، قوی ترم، تنها ترم، خسته ترم، بی قرار ترم.اما نمیدونم امروز امیدم بیشتره یا قبلن. همش اینجاست. توی سرم. توی مشتم. در اختیار خودم. قول میدم اوضاع رو بهتر کنم. قول میدم.

به من، که دیگه نمیفهمه چطور شبهاش صبح میشه

عذاب وجدان و احساس گناه دارم

قول ,ترم، ,عمل ,اون ,درستش ,توی ,ماه پیش ,قول میدم ,خودم قول ,به خودم ,زمان درستش

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

پایگاه تخصصی روشنایی پارسا فایل نوید آرامش مدرن شو darsico جدیدترین موبایلها و اخبار تکنولوژی پایان نامه قریب و غریبه سی ای بی | پیشگیری از کرونا سوالات استخدامی با پاسخنامه